- به نظر افلاطون، جامعه یا به اصطلاح او «دولت»، برای ارضای نیازهای متنوع انسانی و بر اثر تقسیم کار به وجود آمده است.
- ارسطو در جستجوی صورت های کامل گروه ها، جامعه ی کل و نظام های سیاسی و... است که همواره مبتنی بر تعادل است و از
این رو، نوعی نظم از پیش برقرار شده را بین این عناصر فرض می کند که در دنیای امروز ما به آن نظام سازمانی می گوییم.
- اگوست کنت به همراه سایر دانشمندان، ویژگی های ممیزه ی صنایع نوین آغاز قرن 19 را در شش مورد به شرح ذیل ارائه داده اند:
1- صنعت بر اساس سازمان دهی علمی کار، بنا شده است. تولید به جای آن که
برحسب عادت باشد، به منظور تحصیل حد اعلای بازده تنظیم شده است.
2- بشریت در پرتو کاربرد علم در سازماندهی کار، منابع در اختیار خود را به حد معجزه آسایی گسترش می دهد.
3- تولید صنعتی، مستلزم تمرکز دادن کارگران در کارخانه ها و حومه ها
است، پس پدیده ی اجتماعی جدید ظهور می کند که عبارت است از وجود توده های
کارگری.
4- بر اثر این تمرکز توده های کارگری در محل کار، تضادی نهانی یا آشکار
میان کارمندان و صاحبان کار، میان کارگران و کارفرمایان یا سرمایه داران
پیدا می شود.
5 – در حالی که به یمن خصیصه ی علمی کار، بر میزان ثروت روزبه روز بیشتر
افزوده می شود، بحران های متعدد ناشی از اضافه تولید پدید می آید و
نتیجه ی این بحران ها، ایجاد فقر در میان فراوانی است. برخلاف عقل و منطق،
در حالی که میلیون ها انسان از گرسنگی رنج می برند، کالاهایی وجود دارد که
فروش آنها امکان پذیر نیست.
6- خصیصه ی سیستم اقتصادی وابسته به سازمان صنعتی و علمی کار، آزادی
مبالات و سودجویی کارفرمایان و بازرگانان است. برخی از صاحب نظران از این
نکته نتیجه می گیرند که شرط اساسی توسعه ی ثروت ها همانا سودجویی و رقابت
است و هر چه کمتر دولت در امور اقتصادی دخالت کند، تولید و ثروت سریع تر
افزایش می یابد.
- اندیشه ی مارکس تعبیری است از خصلت متناقض و متخاصم جامعه ی
سرمایه داری. از یک لحاظ تمامی کار مارکس کوششی است برای نشان دادن این
نکته که خصلت متخاصم مذکور از شالوده ی بنیادی نظام سرمایه داری جدایی پذیر
نیست و در عین حال منشأ حرکت تاریخی است.
- مارکس: آدمیان در تولید اجتماعی هستی خویش، روابطی معین، ضروری و
مستقل از اداره ی خود پدید می آورند. این روابط تولیدی با درجه ی معینی از
توسعه ی نیروهای تولیدی مادی تناسب دارند. مجموعه ی این روابط شالوده ی
اقتصادی جامعه، یعنی پایه ی واقعی بنای حقوقی و سیاسی را تشکیل می دهد و با
صورت های معینی از آگاهی های اجتماعی همراه است. به طور کلی، توسعه ی
زندگی اجتماعی، سیاسی و فکری زیر سلطه ی شیوه ی تولید زندگی مادی قرار
دارد. آگاهی آدمیان نیست که تعیین کننده ی هستی آنهاست، برعکس، این هستی
اجتماعی آدمیان است که آگاهی آنان را تعیین می کند.
دریافت کلی از نظریات مارکس:
1- نخستین فکر و فکر اصلی: آدمیان در روابطی معین، ضروری و مستقل از
اداره ی خود داخل می شوند به عبارت دیگر بهتر است حرکت تاریخ با تحلیل
شالوده ی جوامع، نیروهای تولیدی و روابط تولیدی دنبال شود و نه به کمک طرز
فکر آدمیان. صرف نظر از خواست های افراد، روابطی اجتماعی وجود دارد که بر
آنان تحمیل می شود و شرط درک سیر تاریخی درک این روابط اجتماعی مافوق افراد
است.
2- در هر جامعه ای دو چیز می توان تشخیص داد: بنیان اقتصادی یا زیربنا و
روبنا. زیربنا اساساً از نیروها و روابط تولیدی تشکیل دهنده و حال آن که
نهادهای حقوقی و سیاسی و همچنین طرز فکرها و فلسفه ها همه جزء روبناها
هستند.
3- محرک حرکت تاریخی همانا تناقض است که در لحظه ی معینی از شدن تاریخی،
میان نیروها و روابط تولیدی پیدا می شود. نیروهای تولیدی، به نظر می رسد،
اساساً عبارتند از ظرفیت یک جامعه ی معین در تولید کردن ظرفیتی که خود تابع
شناسایی های علمی، ابزارهای فنی و سازمان کار جمعی است.
4- مارکس مراحل تاریخی بشری را بر اساس نظام های اقتصادی تعیین می کند و
از چهار نظام اقتصادی، یا به قول خود او، چهار شیوه ی تولید نام می برد که
عبارتند از شیوه ی تولید آسیایی، باستانی، فئودالی و بورژوایی.
- خصیصه ی شیوه ی تولید باستانی برده داری است. خصیصه ی شیوه ی تولید فئودالی، بندگی است و خصیصه ی تولید بورژوایی مزدوری است.
- درک مارکس از کارکرد شالوده و تحول ضروری سرمایه داری این است که،
اختلاف طبقه ی کارگر و سرمایه دار را به دنبال دارد که این اختلاف، نبرد
طبقاتی کارگران را در جهت رسیدن به قدرت سیاسی موجب می گردد و در این مورد
از دیدگاه جامعه شناسی سازمان ها می توان گفت که این روند لااقل موجب
پیدایی سازمان های سیاسی، احزاب، سندیکاها و اتحادیه های کارگری و...
می گردد.
- در شیوه ی تولید آسیایی که شالوده ی اجتماعی آن بر استثمار بندگی و
مزدوران همه ی جامعه به وسیله ی دولت یا کارکنان دولتی (دیوانیان) است،
قطعاً رشد سازمان های اداری (بوروکراتیک) را در پی دارد که این مطلب خود،
عنصر مهمی در مبحث جامعه شناسی سازمان ها است.
- هربرت اسپنسر فیلسوف اجتماعی نیمه ی دوم قرن 19 شاید اولین کسی باشد
که با طرح مفهوم ارگانیسم اجتماعی، مفهوم سازمان را از دیدگاه جامعه شناختی
مطرح کرده است.
- اسپنسر برای تفکیک جوامعی که خودش آن ها را جامعه ی جنگجو و جامعه ی
صنعتی نامیده است، تفاوت در سازمان اجتماعی ناشی از تنظیم اجتماعی را مبنای
کارش قرار داده بود.
- لستر وارد اعتقاد داشت که علوم اجتماعی می تواند به عنوان یک نیروی
اصلاحی در جامعه مورد استفاده قرار گیرد و در عین حال معتقد بود که انسان
با تشکیل سازمان ها می تواند دگرگونی های اجتماعی را آن طور که می خواهد
هدایت کند و به همین دلیل سخت طرفدار برنامه ریزی اجتماعی در جهت تحولات
اجتماعی بود.
- ریمون آرون: تقسیم کاری که دورکیم درصدد درک و تعریف آن است با تقسیم
کار مورد نظر اقتصاددانان فرق دارد. تمایزپذیری مشاغل، تعدد فعالیت های
صنفی، مظهری از تمایزپذیری اجتماعی است که دورکیم آن را مقدم می شمارد.
ضمناً باید توجه کرد که دورکیم در تعریف از جامعه شناسی همواره در تقدم کل
بر اجزاء یا در تبدیل پذیر بودن مجموعه ی اجتماعی به حاصل جمع عناصر خود و
در ضرورت تبیین عناصر بر پایه ی کل، نظر داشته است.
- زیمل: تسلط، مبتنی بر تحمیل اراده ی بالادست بر زیردست نیست، بلکه
مستلزم یک کنش دو جانبه است، آنچه که به صورت اعمال قدرت مطلق از سوی کسی و
تن در دادن از سوی دیگران نمود دارد، انسان را می فریبد. حال آن که قدرت،
مستلزم یک کنش متقابل و مبادله است که رابطه ی یک جانبه و خالص فرماندهی و
فرمانبری را به یک صورت جامعه شناختی تبدیل می کند. از این روی عمل بالادست
را نمی توان بدون ارجاع به عمل زیردست درک کرد و برعکس، عمل یک فرد را
تنها با ارجاع به عمل دیگران می توان تحلیل کرد، زیرا این دو، بخش هایی از
یک نظام کنش متقابلند که بر عمل هر دو طرف حاکم است.
- بر اساس نظر زیمل می توان نبرد قدرت در داخل سازمان، ستیز در
برخوردهای درون سازمانی، رابطه ی افراد و گروه ها در شبکه ی روابط سازمانی،
صدور دستور از مقامات بالای اداری به افراد و کادرهای پایین و همچنین
اعمال قدرت، در جهت رسیدن به اهداف سازمانی را صور مختلف رابطه ی اجتماعی
دانست که لازمه ی پویایی سازمان ها است.
- انواع رفتار اجتماعی از دیدگاه وبر:
1- رفتار جامعه ای: این رفتار مغروض به وجود مقرراتی است که با اراده ی و
خواست اعضای سازمان وضع شده، یا مقرراتی است که آنان آزادانه آنها را
پذیرفته اند. بنابراین در اساس آن توافقی صریح بر سر یک اساسنامه وجود دارد
که مقررات، هدف سازمان، وسایل، خدمات، دارایی، ترکیب دستگاه رهبری، حدود
اختیارات، نحوه ی عضو شدن و.... را تعیین می کند.
2- رفتار تفاهمی: در این حالت با ساختی سروکار داریم که مبتنی بر هیچ
اساسنامه ای نیست، یعنی هیچ گونه توافق، میثاق و مقرراتی در مبنای آن
نمی یابیم، اما مشارکت دارندگان با چنین ساختی، چنان رفتار می کنند که گویی
تکلیفی بر ذمه دارند، چرا که در این رفتار نسبیت معناداری می یابند مثل
دادوستد بازار، اجتماع نژادی یا ملی، یا حتی مراعات یا عدم مراعات ادب و
نزاکت از رفتار با دیگران.
3- رفتار نهادی: رفتاری است مبتنی بر اساسنامه، با این تفاوت که این
اساسنامه اعطایی است و بستگی به اراده ی و خواست اعضاء ندارد. شخص عضویت
نهاد را نمیپذیرد، بلکه خودبه خود، با تولد، با آموزش یا در اثر مقتضیات
زندگی عضو یک نهاد هست. بنابراین عضویت در آن نه موکول به یک تصمیم قطعی
است و نه یک اعلام صریح، با وجود این، نهاد چون مقرراتی دارد، اعضایش را از
راه اعمال فشار ملزم به رعایت مقررات می کند. این گونه ساخت را، هم در
اساس خانواده می یابیم، هم در سازمان های سیاسی عشیره ای، هم در سازمان
شهر، هم در دستگاه دولت، هم در سازمان های دینی مانند مذهب.
4- رفتار گروهی: منظور از رفتار گروهی نوعی ساخت است که بدون هیچگونه
الزام و یا داشتن مقررات صریح و معین، اشخاص به عضویت آن در می آیند. اما
این ساخت، صولتی دارد که جهت رفتار را مشخص می کند و احیاناً فشاری نیز بر
افراد وارد می نماید. مثل رابطه ی استاد و شاگرد، پیشوا و پیروانش، رهبر
کرامتی و هوادارانش.
- وبر: اقتصاد در معنای خاص کلمه عبارت است از روابط انسانی که بنیان آن
یک نیاز یا مجموعه ای از نیازها است که باید تأمین گردند. این در حالی است
که وسایل و امکانات تأمین آنها، خواه به دلیل کمیابی، خواه نایابی، خواه
تنگدستی منابع تحصیل، محدود هستند. رفتاری که هدف آن تأمین نیازها باشد،
اقتصادی است.
- فن عبارت است از سازمان دادن وسایل به منظور رسیدن به هدفی که خود فن آن را تعیین کرده است.
- دو دیدگاه وبر در خصوص اقتصاد:
1- دیدگاه اول: پوشش نیازهای اختصاصی است. این نیازها از طیف بسیار
وسیعی برخوردارند که از نیاز ساده به غذا تا برپاداشتن مراسم دینی را در بر
می گیرد.
2- دیدگاه دوم: کار و محصول آن است که مبتنی است بر بهره برداری در
محدودیت عوامل تولید و فعالیت هایی برای تحصیل منفعت یا امتیازی که بتواند
در اختیار گرفتن آزادانه ی این عوامل را تأمین کند.
تلخیص از، جامعهشناسی سازمانها و توانسازمانی - محمدرسول گلشنفومنی