پرسش
آیا قرآن کریم کاملًا تحت تاثیر فرهنگ زمانه قرار گرفته و فرهنگ عرب جاهلی در آن بازتاب پیدا کرده است؟ یا با فرهنگ زمانه عرب جاهلی کاملًا مخالفت کرده است؟
پاسخ:
برای آنکه پاسخ این پرسش روشن شود، لازم است در ابتدا معنای واژه «فرهنگ زمانه» روشن شود. سپس روشن سازیم که قرآن در برابر فرهنگ زمانه خویش چند گونه واکنش نشان داده است.
بررسی واژه «فرهنگ»:
از آن جا که محور اساسی بحث تاثیر فرهنگ زمانه بر قرآن کریم میباشد، ضروری است این واژه مورد بررسی قرار گیرد.
«فرهنگ» در لغت به این معانی به کار رفته است:
کشیدن؛ تعلیم و تربیت؛ علم و دانش و ادب؛ کتاب لغت؛ مجموعه آداب و رسوم؛ مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم. دهخدا در لغتنامه مینویسد: «فرهنگ مرکب از «فر» که پیشاوند است و «هنگ» از ریشه تنگ () اوستایی به معنای کشیدن و فرهیختن و فرهنگ مطابق است با ریشه ادوکات (،) و ادوره () در لاتین که به معنای کشیدن و نیز به معنای تعلیم و تربیت است (حاشیه برهان، به تصحیح دکتر معین)؛ به معنای فرهنج است که علم و دانش و ادب باشد (برهان) ... آموزش و پرورش، تعلیم و تربیت، امور مربوط به مدارس و آموزشگاهها، کتاب لغات فارسی را نیز گویند. (برهان)
درباره «فرهنگ» از نظراصطلاحی، تعریفهای متعددی ارائه شده که به برخی از آنها اشاره میشود:
1. «فرهنگ مجموعه برداشتها، موضعگیریهای فکری، هنر، ادبیات، فلسفه، آداب، سنن و رسوم و روابط حاکم اجتماعی است.» (شهید باهنر رحمه الله)
2. «بیشک، بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل میدهد.» (امام خمینی رحمه الله) 3. «فرهنگ یعنی: مجموعه تعلیم و تربیت و عقل و خرد و دانش و حکمت و هنر و معرفت یک انسان یا یک جامعه که در رفتار و نحوه زندگی و شکل حیات او تجلی نموده و درعمق جان او نفوذ کرده و همه اعمال و کردار او را متأثر از خود میسازد. و در واقع، فرهنگ مجموعه بینشها و گرایشها و ارزشهای یک ملت است.»
اکنون که معنای لغوی و اصطلاحی فرهنگ تا حدود زیادی روشن شد، لازم است بگوییم: اگر مراد از فرهنگ زمانه عرب عناصری مثل ادبیات باشد این عناصر فرهنگی به ناچار، در هر کتاب با سخنرانی- که برای ملت (کسانی که آن فرهنگ متعلّق به آنان است) ارائه شود- نفوذ میکند و به کارگیری آن برای تفهیم مطالب لازم است. قرآن نیز از این مساله مستثنا نیست. از این رو، خود قرآن هم از واژگان و ضربالمثلهای عرب استفاده کرده است.
اما اگر مراد از فرهنگ زمانه عرب موضعگیریهای فکری و هنری و آداب و سنن و رسوم اجتماعی است، این شامل خرافات و مطالب باطل و شرکآلود نیز میگردد. در این صورت، باید گفت که قرآن کریم متأثر از این فرهنگ نشده است؛ چرا که باطل در قرآن راه ندارد: «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ»؛ حتی در موارد متعددی، با این عناصر فرهنگی مقابله کرده است؛ مثل مذمت زنده به گور کردن دختران و یا عقیده به بتپرستی و شرک.
قبول عناصر مثبت فرهنگ و طرد عناصر منفی
آنچه نزدیک به صواب به نظر میرسد این است که بگوییم: قرآن کریم با عناصر فرهنگ زمان خویش سه گونه برخورد داشته است:
الف. قرآن عناصر مثبت فرهنگی عرب را، که ریشه در ادیان ابراهیمی داشته و براساسی صحیح بوده، پذیرفته، آنها را پیرایش کرده و تکامل بخشیده است. مثال آن در احکام، مسأله حج ابراهیمی و لعان است. و از همین قبیل، در عقاید، اعتقاد به جن، سحر و مانند آن میباشد. البته لازم به یادآوری است که عدم اعتقاد برخی از عالمان یا علوم امروزی به ماورای طبیعت (اعم از خدا، جن، فرشتگان و ...) دلیل بطلان این عقاید نمیشود؛ زیرا این مطالب حقایق دینی است که در جای خود و به روش خاص آنها، مستدل شده است، هر چند که در اصل این ادعا سخن بسیار میتوان گفت؛ چرا که علوم «فرا روانشناسی» در جهان امروز به همین مطلب میپردازد و نه تنها آنها را نفی نکرده، بلکه مورد مطالعه و تحقیق قرار داده است.
همان گونه که صرف احتمال این که در آینده علم، بطلان این مسائل را اثبات میکند و آنها را از مصادیق تعارض علم و قرآن قرار خواهد داد،نمیتواند دلیل دست برداشتن از عقاید و ظواهر قرآن باشد، به نظر میرسد که ناتوانی برخی در پاسخگویی به تعارضات ظاهری علم و دین باعث طرح این مباحث میشود، به طوری که برای جلوگیری از اتفاقی که نیفتاده و چیزی که ثابت نشده، حاضرند زودتر تسلیم شوند. و بگویند: قرآن در این مسائل تابع فرهنگ زمانه و زبان مردم بوده است.
ب. قرآن عناصر منفی و خرافات اعراب جاهلی را نمیپذیرد، بلکه با آنها مقابله میکند و یا نامی از آنها نمیبرد.
قرآن از عصر قبل از نزول قرآن به «الجاهلیةُ الاولی» تعبیر میکند و میفرماید:
«أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً»؛ آیا حکم جاهلیت را میجویند؟ برایگروهی کهاهل یقیناند، حکم چهکسی از حکم خدا بهتر است؟
مثالها و نمونهها
مواردی که از اعتقادات و احکام جاهلی و فرهنگ عرب زمان نزول آیات قرآن بوده و قرآن کریم به مقابله با آنها برخاسته عبارتند از:
1. عبادت اعراب جاهلی: «وَمَا کَانَ صَلَاتُهُمْ عِندَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکَاءً وَتَصْدِیَةً فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ»؛ دعایشان نزد خانه کعبه جز صفیر کشیدن و دست برهم زدن نیست. پس به کیفر کفری که میورزیدید، عذاب بچشید.
2. ردّ قانون ظهار: در دروان جاهلیت، هر کس به زنش میگفت: «ظَهرُکَ عَلیَّ کظهرِ امّی» (پشت تو بر من، هم چون پشت مادرم است) همسرش بر او حرام میشد. قرآن کریم در این باره فرمود:
«مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللّآئِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ»؛ خداوند زنانتان را که نسبت به ایشان ظهار میکنید، مادران شما نساخت و پسر خواندههایتان را پسر شما قرار نداد.
3. رد عقاید جاهلانه در مورد جن یا پسر و دختر قراردادن برای خدا: قرآن عقاید مشرکانه و جاهلانه عرب را درباره «اجنه» مردود شمرده و فرموده است:
«وَجَعَلُوا لِلّهِ شُرَکَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَبَنَاتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یَصِفُونَ»؛ برای خدا شریکانی از جن قرار دادند و حال آن که جنیان را خدا آفریده است. و برای او بدون هیچ دانشی، پسران و دختران ساختند.
منزّه و برتر است از آنچه وصفش میکنند.
4. تخطئه احکام و آداب جاهلی: قرآن کریم بحیره، سائبه، وصیله و حام را رد مینماید (مائده: 103)، قراردادن نصیب برای خدا، از کشتها و چهارپایان را پندار باطل معرفی میکند (انعام: 136)، از به فحشا کشاندن کنیزان باز میدارد (نور: 33)، رباخواری بویژه به صورت اضعاف مضاعفه را طرد مینماید (آلعمران: 130) و زنده به گور کردن دختران نوزاد را مردودمیشمارد. (انعام: 151/ اسراء: 31/ تکویر: 9- 8)
5. قرآن عقاید اعراب را در مورد این که فرشتگان دختران خدا هستند، مردود شمرده است.
6. مذمت اخلاقیات پست جاهلی مثل زنده به گور کردن دختران.
ج. قرآن از زبان قوم و تشبیهات و لغات آنها برای تفهیم بهتر مقاصد بلند خود استفاده کرده است.
پیامبران الهی علیهم السلام برای آن که بتوانند مطالب بلند و مفاهیم عالی معنوی و عقلانی خویش را برای مردم عوام بیان کنند، به طوری که آنان با توجه به بیسواد بودن و عدم اطلاع از مسائل علمی، متوجه مقصود آنها شوند، از تشبیهات، استعارهها، کنایههای رایج و نیز لغات و کلمات معمول در جامعه استفاده میکردند. به عبارت دیگر، با مردم به اندازه عقل آنان سخن میگفتند. قرآن نیز این روش را ادامه میدهد. و این همان چیزی است که تحت عنوان فرهنگ قوم و زمانه از آن یاد میشود.
به عنوان مثال، محاجّه حضرت ابراهیم علیه السلام با نمرود و نیز تعبیرات قرآن در مورد دیوانگان و تشبیه میوه زقّوم به سرهای شیاطین و قَسَمها و نکوهشهای لفظی و نیز استفاده از لغات دخیل (لغات غیرعربی که جزو زبان عربی آن عصر شده و معمولًا از آنها استفاده میگردیده) ازاین قبیل است.
در این جا، تذکر یک نکته لازم است:
آن که استفاده هر شخص از کنایهها و تعبیرات و عناوین رایج زبان (که هر گوینده ناگزیر از به کارگیری آن است) به معنای پذیرش لوازم کلامی و علمی آن نیست. برای مثال، لفظ «دیوانه»، که در فارسی رایج است، به معنای پذیرش دیوزدگی افراد مبتلا به جنون نیست. به عبارت دیگر، قرآن یا هر گویندهای وجه شبه را قبول ندارد، بلکه از این عناوین به عنوان مشیر استفاده میکند. و البته این مطلب بدان معنا نیست که قرآن مطالبی ضد علمی بیان کرده و براساس نظریههای علمی زمانه- مثل هیئت بطلمیوسی و طب جالینوسی- سخن گفته است.
پرسش و پاسخهای قرآنی ویژه جوانان (شبنم مهر)/ زیر نظر محمدعلی رضاییاصفهانی و جمعی از پژوهشگران قرآنی/ قم: انتشارات پژوهشهای تفسیر و علوم قرآن ۱۳۸۶