امیدواریم مطالب و محصولات ارزشمندی در اختیار شما عزیزان قرار داده باشیم.

search

جریانات مخالف در صدور فتوا در مسئله پوشش


توضیحات کوتاه:

مسئله پوشش و نظر عملا دو جریان مخالف به وجود آمده است، یکی اینکه صاحبان فتوا در عصر اخیر با مشاهده اوضاع و احوال موجود، سخت در عمق وجدان خود می ترسند که فتوا به عدم ...


توضیحات:

مسئله پوشش و نظر عملا دو جریان مخالف به وجود آمده است، یکی اینکه صاحبان فتوا در عصر اخیر با مشاهده اوضاع و احوال موجود، سخت در عمق وجدان خود می ترسند که فتوا به عدم وجوب ستر وجه و کفین و عدم حرمت نظر بر وجه و کفین بدهند، لهذا طریق سلامت می پویند و با یک "الاحوط" خود را نجات می دهند.
جریان دوم اینست که بعضی دیگر را عقیده این شده که هر چند از نظر حقیقت و واقع، مطلب همین است، ولی با ملاحظات عصر و زمان که مردم دنبال بهانه می گردند که قیود عفاف را به هر شکل و به هر صورت دور بریزند، باید قسمتی از واقعیات را کتمان کرد که موجب بهانه نشود.
درست است که اسلام پوشش چهره و دو دست را واجب نکرده است، ولی نباید این را به مردم گفت، زیرا با شنیدن این مطلب نه تنها چهره و دست ها را نمی پوشند، سر و سینه و پاها تا بالای زانو را هم نخواهند پوشید.
اینجاست که "فلسفه کتمان" و محافظه کاری پا به میان می نهد. فلسفه کتمان اختصاص به این مسئله ندارد، عده ای نظیر این عقیده را در باب استماع اخبار رادیو و خرید و فروش آن نیز داشتند.
پس از انتشار کتاب داستان راستان، یکی از علمای خوزستان نامه ای به من نوشت. این مرد عالم ضمن اینکه از این کتاب تجلیل کرده آن را بسیار سودمند تشخیص داده بود و اعتراف کرده بود که همه داستان ها را با اصل تطبیق کرده درست یافته است پیشنهاد کرده بود که دو تا از داستان ها را بردارم زیرا مورد سوء استفاده واقع می شود، یکی داستان تقسیم کار که مربوط به جریان تقسیم کردن پیامبر اکرم (ص) کارهای خانه را میان امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) است.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کارهای بیرون را به علی و کارهای داخلی را به زهرا واگذار می کند و حضرت زهرا در نبودن حضرت امیر بعضی از کارهای خارجی آن حضرت را به عهده می گیرد.
یکی دیگر داستان "حتی برده فروش" که جمله ای دارد رسول خدا در مذمت برده فروشی.
این مرد عالم به من توصیه کرده بود این دو داستان را در عین اینکه اصل و اساس دارد از آن کتاب بر دارم، زیرا داستان اولی موجب سوء استفاده کسانی می شود که معتقدند زن می تواند از منزل بیرون برود و داستان دوم مورد سوء استفاده مخالفان بردگی می شود.
من منکر این اصل کلی نیستم که احیانا اگر گفتن حقیقتی سبب انحراف مردم از آن حقیقت بشود نباید گفت، زیرا گفتن برای ارشاد مردم به حقیقت است نه برای اینکه وسیله دور شدن از حقیقت بشود. البته کتمان حقایق حرام است.
قرآن کریم می فرماید: «ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون»؛ «کسانی که حقایق فرود آمده از جانب ما را پس از آنکه ما گفته و بیان کرده ایم کتمان می کنند خدا و هر لعنت کننده ای آنان را لعنت می کند.» (بقره/159)
لحن آیه فوق العاده شدید است. قرآن کریم در کمتر موضوعی به اندازه این موضوع با چنین لحن شدید و خشمناکی سخن گفته است. در عین حال من معتقدم مقصود اینست که مردم حقایق را به خاطر منافع خود کتمان نکنند، ولی اینکه حقیقت را به خاطر خود حقیقت (و البته در شرایط محدود و موقت و معینی برای فرار از سوء استفاده) اظهار نکنیم مشمول این آیه نیست. به عبارت دیگر دروغ گفتن حرام است اما راست گفتن همیشه واجب نیست یعنی احیانا در مواردی باید سکوت کرد.
من معتقدم اینگونه مصلحت اندیشی ها اگر بر مبنای مصالح واقعی حقایق باشد نه بر مبنای حفظ منافع افراد و اشخاص و اصناف و طبقات، مانعی ندارد.
اما سخن در اینست که مصلحت اندیشی هایی از قبیل فتوا ندادن به جواز خرید و فروش رادیو، یا به عدم وجوب پوشیدن چهره و دو دست، آیا یک مصلحت اندیشی صحیح و عاقلانه است و نتیجه صحیح می دهد یا خیر؟ آیا واقعا جریان امر اینست که طبقه ای از زنان چهره و دو دست خود را می پوشند و با گفتن این حقیقت، چهره و دست ها و سپس تمام بدن را عریان خواهند کرد؟ یا جریان امر بر عکس است.
یعنی بسیاری از مرد ها و زن ها خیال می کنند که از نظر مذهبی اساس کار اینست که چهره زن گشوده نباشد و وقتی که چهره گشوده شد کار گذشته است "آب که از سر گذشت چه یک نی و چه صد نی" و از طرف دیگر پوشیدن چهره را غیر عملی و از نظر منطق غیر قابل دفاع می بینند و هیچ فلسفه و استدلالی هم نمی توانند برای آن ذکر کنند. از این رو از سر تا پا لخت می شوند.
عقیده بعضی از کارشناسان اجتماعی اینست که علت این افراط و بی بند و باری، توهم های غلطی است که اجتماع درباره حجاب داشته است. علت این بوده که حقایق گفته نشده است. اگر همان طور که اسلام خود گفته است گفته می شد کار به این جاها کشیده نمی شد. اینجا از آن جاهاست که باید گفت: "از پاپ کاتولیک تر نباید بود"، "کاسه از آش گرم تر صحیح نیست".

منابع
مرتضی مطهری- مسئله حجاب- صفحه 230-233

سایر اطلاعات:
کد مطلب: t18ed
وضعیت مطلب: فعال
گروه اصلی: آموزشی     زیرگروه: عمومی

دفعات بازدید: 5    
محبوبیت: 4   (کمترین=0 و بیشترین=5)    تعداد شرکت کننده در نظر سنجی مجبوبیت: 
تاریخ ثبت: 1401/10/13 ب.ظ 8:28:00


لینک صفحه ی مطلب: https://tadanesh.ir/t?c=t18ed


هم گروهی ها
اگر ما هجرت های ظاهری را در نظر بگیریم این خود مسئله ای است که آیا برای انسان سفر بهتر است یا حضر؟ البته مقصود این نیست که انسان دائم السفر باشد و هیچ وقت حضر نداشته ...
ببینیم قرآن در مورد طبیعت بشر و انسان چگونه اظهار نظر می کند؟ این یکی از مهمترین مسائل قرآن در تفسیر تاریخ است. آیا قرآن به بشر و زندگی او با چشم خوش بینانه می نگرد و ...
قرآن مجید مبارزه حق و باطل و سرانجام آنها را در آیات زیادی مطرح کرده و به خصوص چند مثل برای این مسأله آورده است. یکی از این مثالها در آیات 26-24 سوره ابراهیم آمده است که ...
هر انسانی بدون استثنا، با نهاد خدادادی خود فرق میان نیکوکار و بدکاری می کند و نیکوکاری را اگر چه دنبال نکند، خوب و لازم العمل می داند و بدکاری را اگر چه هم گرفتارش ...
از نظر سطحی هنگامی که می گوییم فرد و اجتماع، دو قلمرو بسیار مختلف و متفاوت به نظر می آید چنین نتیجه گیری می شود که شاید مقایسه آن دو را باهمدیگر فقط از راه خیالات و ...
عقیده در لغت به معنای رای ایمان و آنچه انسان در دل و ضمیر خود نگاه می دارد آمده است و آزادی عقیده یکی از پنج آزادی است که به عنوان حق آزادی در اسلام مطرح شده است به طور ...
بعدسوم حقائقی که برای اعتقاد انتخاب می شوند، مربوط به پنج موضوع کلی می باشند: موضوع یکم: حقائقی مربوط به اجزائی از جهان هستی «آنچنانکه هستند» یک حقیقت درباره همه ...
اگر به طور صحیح دقت کنیم، خواهیم دید اختلاف طبقات به معنای عام آن که عبارت است از تنوع اعضای تشکیل دهنده جامعه در تاثیری که در جامعه می گذارند، به عللی است که آن را ...
وقتی که درباره علل گرایش اکثریت مردم به شخصیت ها بیش از حق و حقیقت دقت می کنیم علل متعدی وجود دارد اکثریت مردم به شخصیت ها بیشتر گرایش نشان می دهند، تا به حق و ...
اکنون برمی گردیم به ارزیابی علل هشتگانه که موجب گرایش به شخصیت ها می باشد. اما علت یکم که ناتوانی از وصول به حق و حقیقت است، وظیفه زمامداران و مربیان مذهبی و اخلاقی ...