امیدواریم مطالب و محصولات ارزشمندی در اختیار شما عزیزان قرار داده باشیم.

search

رخت فروغ خداوند دادگر دارد


توضیحات کوتاه:

رخت فروغ خداوند دادگر دارد (مدح) قدت نشان ز قیام پیامبر دارد به جلوه ای چو ربائی دل از رسول خدا ز چهره ات نتواند نگاه بردارد میان خلق شود چون محبتت تقسیم پیمبر از ...


توضیحات:

رخت فروغ خداوند دادگر دارد (مدح)
قدت نشان ز قیام پیامبر دارد
به جلوه ای چو ربائی دل از رسول خدا
ز چهره ات نتواند نگاه بردارد
میان خلق شود چون محبتت تقسیم
پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد
ستاره نیست به طاق این بلند ایوان را
هماره داغ ولای تو بر جگر دارد
بزیر تیغ ولای تو خنده زن خورشید
چو خوشه بر تن زرّین هزار سر دارد
به دانه دانه اشک تو میخورد پیوند
که ناله سوز دگر در دل سحر دارد
به قطع نخل حیات عدوی تو همه ماه
سپهر از مه نو آتشین تبر دارد
پیمبری که کلامش هماره وحی خداست
بوصف مدح تو بر لعل لب گهر دارد
به خوبی پدر و شوی و چار فرزندت
که این چنین پدر و شوهر و پسر دارد
کدام باغ چنان دامنت بر آرد گل؟
کدام نخل چنین شاخه اش ثمر دارد؟
خدای ثنای تو را در کتاب خود گوید
رسول مهر تو را همچو جان ببر دارد
علی ندیده، عبادت نمی کند حقّ را
خدای را بجمال تو در نظر دارد
سزد که غیر خدا مدحتت نگوید کس
که از جلال تو تنها خدا خبر دارد
کلیم اگر سخنی بی ولایتت گوید
شکوه وادی ایمن بر او خطر دارد
مسیح اگر نفسی بی محبتت بزند
بجای جان دم جانبخش او شرر دارد
نبّی نبوت خود در تو یافت مستحکم
علی ولایت خود از تو مستقر دارد
ز برج عصمت تو یازده ستاره دمید
که هر ستاره هزار آسمان قمر دارد
به مهر و مه ندهم ذرّه ای ز مهر تو را
که این معامله صد آسمان ضرر دارد
حدیث وصف تو ننوشته ماند و باز از آن
بسی زمانه روایات معتبر دارد
به برگ برگ درخت محبتّّت نقش است
وجود آنچه که دارد از این شجر دارد
کتاب مدح تو تنها دل رسول خداست
که جن و انس از آن جمله ای زبر دارد
از آن ستوده بشر را خدا بقرآنش
که مظهری چو تو در کسوت بشر دارد
به پیش حسن نبی سایه چون نگردد محو
که آفتاب تو در سینه جلوه گر دارد
ز عزم تو است ولایت دوام اگر بگرفت
ز صبر تو است رسالت بقا اگر، دارد
نسیم شهر مدینه بِخُلد ناز کند
که هر شب از حرم مخفی ات گذر دارد
جحیم غارت دل می کند ز اهل بهشت
گر از مزار تو یک قبضه خاک بردارد
تو با خدا ز ازل بوده تا ابد هستی
که گفته دخت نبی عمر مختصر دارد
فقیر اوست که قلبش تهی ز مِهر شما است
گرفتم آنکه جهان پر ز سیم و زر دارد
به هر دلی نگرم از طریق ملک حجاز
بوق کوی تو رو جانب سفر دارد
نبوّت از تو بپا ماند و تا ابد برجاست
ولایت از تو به کف رایت ظفر دارد
ز میوه های رسالت پر است باغ وجود
که چون وجود توئی نخل بارور دارد
گذشته است بسی قرنها و بردل خصم
هنوز هم سخنت حکم نیشتر دارد
خطا به خواندن تو، حیف، خاصه در جائی
که اجتماع دل کور و گوش کر دارد
ندای کفر به نطق تو در گلو خفه شد
همای دین ز قیام تو بال و پر دارد
چه صدمه ها که ز کار قضا رسید تو را
که خط بندگی از حضرتت قدر دارد
غم دل تو چه گویم که قصه آن را
بصد هزار زبان شعله های در دارد
شهید اوّل راه علی ست محسن تو
که جان بکف ز پی یاری پدر دارد
براه حفظ ولایت زنی بسان تو نیست
که سینه پیش هجوم بلا سپر دارد
جحیم گلشن فردوس گردد از نگهش
هر ۀنکسی که بیاد تو چشم تر دارد
غمت شکسته علی را چنان که در دل شب
پی جنازۀ تو دست بر کمر دارد
پس از تو حال علی هست مثل حال کسی
که استخوان به گلو خار، در بصر دارد
میان مرگ و حیات، آن حیات بخش وجود
کشیده دست ز جان حال محتضر دارد
هزار بار اگر «میثمت» رود سر دار
نه دل ز مهر و نه دست از ولات بردارد

نخل میثم: مجموعه اشعار/ غلامرضا سازگار (میثم)؛ مقدمه محمدعلی مجاهدی (پروانه)/قم: حق بین، 1392

سایر اطلاعات:
کد مطلب: p447
وضعیت مطلب: فعال
گروه اصلی: مذهبی     زیرگروه: اشعار آئینی

دفعات بازدید: 12    
محبوبیت: 4   (کمترین=0 و بیشترین=5)    تعداد شرکت کننده در نظر سنجی مجبوبیت: 
تاریخ ثبت: 1401/10/12 ق.ظ 12:25:00


لینک صفحه ی مطلب: https://tadanesh.ir/t?c=p447


هم گروهی ها
ای قلم معجز مسیحا کن(مدح) زنده ام با ثنای زهرا کن این نوای همای قافِ دل است که به طورِ مدینه مشتعل است چون کبوتر به بام خانه ی وحر می زند بال با ترانه ی وحی کرده سیر ...
ای مظهر الله تبارک و تعالی(مدح) در وجه خداییت خدا کرده تجلا آباء تو پاکان جهان زاوّلِ خلقت ابناء تو به، از همه تا آخرِ دنیا جز تو چه کسی دخت نبی، همسر حیدر؟ غیر از ...
به آن خدای که بخشد به انس و جان، جان را (مدح) به آن نبی که فروغش گرفت امکان را اگر سعادت دنیا و آخرت خواهید ز اهل بیت بگیرید حکم قرآن را که اهلبیت، خدا را مظاهر حلمند ...
سلام خالق سلام خلقت سلام احمد سلام امّت(مدح) سلام رضوان سلام جنّت سلام غلمان سلام حورا سلام آدم سلام حّوا سلام مریم سلام عیسی سلام یاسین سلام طاها به جسم زهرا به جان ...
محمد کیست جان انبیا زهرا بود جانش(مدح) بر این زهرا سلام از احمد و از حی سبحانش به قرآن می خورم سوگند دارد حرمت قرآن که بوسد رحمهللعالمین مانند قرآنش امین وحی از سوی ...
ای گمشده در تربت پاکت همه عالم(مصیبت) ای دختر ختم رسل ای مادر آدم منصوره ی افلاک به چشم کره ی خاک محبوبه ی حقّ کوثر پیغمبر خاتم یک نخله ی سر سبز بیابان تو عیسی یک ...
مدینه در غم ختم رسل عزادار است(مصیبت) فضا به چشم همه تیره چون شب تار است هنوز پیکر ختم رسل روی خاک است که گرم توطئه ای شوم، خصم ناپاک است سقیفه مرکز شورای دشمنان ...
مدینه شهر نبی تربت چهار امام (مصیبت) به نقطه نقطه خاکت ز ما سلام، سلام اگر چه ساکت و آرام میرسی بنظر دلی نمانده که گیرد بیاد تو آرام مزار چار امامی و شهر پنج تنی ز شش ...
رمضان بهشت خدا شده ز گل جمال تو یا حسن (ولادت) مه نیمه اختر کوچک و مه نو هلال تو یا حسن یم علم و حکمت و معرفت نمی از کمال تو یا حسن دل دشمنان تو را برد نبوی خصال تو یا ...
ماه من از پرده بیرون شو ببین ماه خدارا (ولادت) ماه عفو و ماه رحمت ما تسبیح و دعا را ماه توبه ماه بخشایش مه صدق و صفا را ماه میلاد حسن مرآت حسن کبریا را نیمه ماه خدا ...