امیدواریم مطالب و محصولات ارزشمندی در اختیار شما عزیزان قرار داده باشیم.

search

مدینه شهر نبی تربت چهار امام


توضیحات کوتاه:

مدینه شهر نبی تربت چهار امام (مصیبت) به نقطه نقطه خاکت ز ما سلام، سلام اگر چه ساکت و آرام میرسی بنظر دلی نمانده که گیرد بیاد تو آرام مزار چار امامی و شهر پنج تنی ز شش ...


توضیحات:

مدینه شهر نبی تربت چهار امام (مصیبت)
به نقطه نقطه خاکت ز ما سلام، سلام
اگر چه ساکت و آرام میرسی بنظر
دلی نمانده که گیرد بیاد تو آرام
مزار چار امامی و شهر پنج تنی
ز شش جهت بسویت حاجت آورند مدام
چراغ محفل جان، مسجد الحرام دلی
که بر طواف حریم تو بسته دل احرام
سزد چو نام شریف تو بر زبان آرم
به حرمت سخنم انبیاء کنند قیام
دوای درد دو عالم ز گرد صحرائی
سلام بر تو که آرامگاه زهرائی
شرار غم ز وجودم زبانه می گیرد
ز گریه مرغ دلم آب و دانه می گیرد
نه آرزوی بهشتم بود نه شوق وطن
دلم بیاد مدینه بهانه می گیرد
زهر نشانه گذر کرده با هزار نگاه
سراغ از آن حرم بی نشانه می گیرد
سلام باد به شهری که نام روح فزاش
به هر دلی که شکسته ات خانه می گیرد
سلام باد بر آن داغدیده بانوئی
که عرض تسلیت از تازیانه می گیرد
درود باد به شهری که تربت زهراست
بهار دامنش از اشک غربت زهراست
مدینه کز توبه دلها شراره افتاده
شراره بر جگر سنگ خاره افتاده
چه روی داده که خورشید تو غریب شده
وز او بخاک تو ماه و ستاره افتاده
چه روی داده که مثل علی ز شدّت غم
خموشی و، نفست در شماره افتاده
بروی نیلی زهرا قسم بگو که چرا
به کوچه های تو یک گوشواره افتاده
مدینه ناله برآر از جگر بگو به علی
بیا که فاطمه از پا دوباره افتاده
مدینه نخل گلت چیده شد به گلخانه
برای غنچه خونین گریستی یا نه؟
مدینه طوطی وحی تو آشیانه نداشت؟
و یا زفتنه زاغان امان به لانه نداشت
چو شمع سوخته گردید آه و ناله نزد
شراره داشت به دل بر لبش ترانه نداشت
گرفته بود چنان خو، به دانه دانه اشک
که شوق زندگی و میل آب و دانه نداشت
کسی شریک غم دختر رسول نشد
بجر علی که محیط غمش کرانه نداشت
مدینه تسلیتی جز شرار و دود ندید
مغیره دسته گلی غیر تازیانه نداشت
گمان نبود صدای نبی خموش شود
ز دود خانه زهرا سیاه پوش شود
مدینه لشگر اندوه ریخت بر سر تو
نبود این همه رنج زمانه باور تو
مدینه بعد پیغمبر ز بس غریب شدی
نشست قاتل زهرا فراز منبر تو
مدینه، چون بسرت آسمان خراب نشد
که گشت نقش زمین دختر پیمبر تو
از آن شبی که علی دفن کرد فاطمه را
صفا گرفته شد از صبح روح پرور تو
بکوچه های تو یک روز آفتاب گرفت
هنوز انده چو ابر سیاه منظر تو
میان کوچه زنی را زدن رشادت بود؟
و یا بفاطمه سیلی زدن عبادت بود؟
مدینه آنچه که می پرسم از تو راست، بگو؟
کجاست تربت زهرا بگو کجاست، بگو؟
بقیع منبر و محراب با حریم رسول
مزار او ز چه پنهان ز چشم ماست، بگو؟
چه شد که فاطمه هیجده بهار بیش نداشت
چرا هماره ز حق مرگ خویش خواست، بگو؟
چرا زمین تو یادآور مصیبت اوست
چرا هوای تو اینقدر غم فزاست، بگو؟
به گوشواره ای که در کوچه او فتاده قسم
بروی فاطمه سیلی زدن رواست، بگو؟
چه لاله ای ز تو در بین خار و خس افتاد
که در مصیبت او بلبل از نفس افتاد
شکسته بال و پری ز آشیانه می بردند
تنی ضعیف، غریبان بشانه می بردند
جنازه ای که همه انبیء بقربانش
چه شد که هفت نفر مخفیانه می بردند
مدینه فاطمه را روز روشن آزردند
چرا جنازه او را شبانه می بردند
ز غربت علی و قصّه در و دیوار
بدادگاه پیمبر نشانه می بردند
بجای گل که گذارند روی قبر رسول
برای او اثر تازیانه می بردند
سزای آن همه احسان مصطفی این بود
هنوز هم کفن آن شهیده خونین بود
مدینه راست بگو شب علی به چاه چه گفت؟
کنار تربت خورشید خود بماه چه گفت؟
علی که روز لبش بسته بود و ناله نزد
ز دردهای درون با شب سیاه چه گفت؟
مدینه شب که علی برد سر فرو در چاه
ز محسنش که فدا گشت بی گناه چه گفت؟
مدینه شیر خدا، کو پناه عالم بود
چو دید فاطمه افتاده بی پناه چه گفت؟
مدینه فاطمه در پشت در چو آه کشید
به آن شهیده علی در جواب آه چه گفت؟
مدینه شرح غم تو که نیست خاتمه اش
بسوز، هم له علی، هم برای فاطمه اش
مدینه طوبی قامت خمیده تو چه شد؟
مدینه فاطمه داغدیده تو چه شد؟
شرار فتنه ز اهل جحیم چون برخواست
بگو بهشت به آتش کشیده تو چه شد؟
به آن شکوفه که نشکفته چیده شد سوگند
گل شبانه به گِل آرمیده تو چه شد؟
نهال گلبن وحی تو را چو ضربه رسید
بگو که غنچه از شاخه چیده تو چه شد؟
مزار فاطمه می باید از نظر مخفی
مزار محسن در خون طپیده تو چه شد؟
بریز اشک که خاک مدینه را شویم
نشانی از حرم بی نشان او جویم
حرامیان که بخود ننگ جاودانه زدید!
بدون اذن، علی را قدم بخانه زدید!؟
کبوتری که هنوز آشیانه اش می سوخت
چه کرده بود که او را در آشیانه زدید!؟
چرا به کشتن زهرا هجوم آوردید!
چرا به مادر سادات تازیانه زدید!؟
درون خانه او ریختید بر سر او
بدست و صورت و پهلو و کتف و شانه زدید!؟
گناه محسن زهرا در آن میانه چه بود
چه شد که ضربه بر آن طفل نازدانه زدید!؟
اگر چه خون همه دلها ز صحبت غم اوست
صدای غربت او در نوای «میثم» اوست

نخل میثم: مجموعه اشعار/ غلامرضا سازگار (میثم)؛ مقدمه محمدعلی مجاهدی (پروانه)/قم: حق بین، 1392

سایر اطلاعات:
کد مطلب: d460
وضعیت مطلب: فعال
گروه اصلی: مذهبی     زیرگروه: اشعار آئینی

دفعات بازدید: 12    
محبوبیت: 4   (کمترین=0 و بیشترین=5)    تعداد شرکت کننده در نظر سنجی مجبوبیت: 
تاریخ ثبت: 1401/10/12 ق.ظ 12:37:30


لینک صفحه ی مطلب: https://tadanesh.ir/t?c=d460


هم گروهی ها
محمد کیست جان انبیا زهرا بود جانش(مدح) بر این زهرا سلام از احمد و از حی سبحانش به قرآن می خورم سوگند دارد حرمت قرآن که بوسد رحمهللعالمین مانند قرآنش امین وحی از سوی ...
ماه من از پرده بیرون شو ببین ماه خدارا (ولادت) ماه عفو و ماه رحمت ما تسبیح و دعا را ماه توبه ماه بخشایش مه صدق و صفا را ماه میلاد حسن مرآت حسن کبریا را نیمه ماه خدا ...
همای جان من سوی مدینه پر زند امشب(ولادت) دلم در محفل قدوسیان ساغر زند امشب گمانم ذات رب العالمین در این شب شیرین تبسم بر تبسم های پیغمبر زند امشب سلام الله بر این ...
ای خوانده حسن خدای حسنت(مدح) جان دو جهان فدای حسنت روشنگر دیده محمد (صلی الله علیه و آله) مرآت خدا نمای حسنت از نقطه باء ، آیه آیه قرآن همه در ثنای حسنت سلطان ...
ای کرامت به تو تمام، حسن(مدح) وی گدای تو خاص و عام، حسن ای رسول و علی و فاطمه را نام تو خوش ترین کلام، حسن قبر بی زائر تو کعبه دل حرمت مسجد الحرام، حسن این عجب ...
یک سرو، ولی سرو هزاران چمن است این (مدح) یک ماه، ولی ماه هزار انجمن است این یک نور، ولی نور همه پنج تن است این یک روح، ولی روح علی در بدن است این زیبارخ و شورافکن و ...
الا ملائکه الله! انس و جان! تبریک! تمام خلق زمین! اهل آسمان تبریک! پیمبران خدا! عیدتان مبارک باد ولی امر خدا! صاحب الزمان! تبریک! ولادت پسر فاطمه امام حسین به ذات پاک ...
امشب شب تبسم و اشک پیمبر است بی شبهه از هزار شب قدر بهتر است جان محمّد است در آغوش مرتضی یا روی دست فاطمه قرآن دیگر است امشب خدا به وسعت ملک وسیع خویش با جلوۀ حسینی ...
جهانیان شنوید این ندا مبارک باد طلوع نور سراج الهدا مبارک باد به ملک خون شرف مقتدا مبارک باد خدای عزّوجلّ را فدا مبارک باد بهار رحمت بی ابتدا مبارک باد شب ولادت ...
جهانیان همه غرق عنایتند امشب صحیفه ها همه لبریز آیتند امشب ستاره گان همه ماه هدایتند امشب فرشته گان همه مست ولایتند امشب مفسّران همه گرم روایتند امشب روایتی که ...